به نام خدا
آرامم. چقدر به این سکوت نیاز داشتم. چقدر خوب است لحظاتی برای خودم باشم، دراز بکشم، دست هایم را از هم باز کنم، چشمانم را ببندم و پای خیالم را.
چه خوب است به هیچ چیز و هیچ کس فکر نکنم.
آرامش مطلق. انگار که سرم را زیر آب کرده ام. نه چیزی می بینم نه می شنوم. در سکوتم غوطه ورم.
باریکه ای از آفتاب پلکم را قلقلک می دهد. چشمانم را آرام باز می کنم. نور چشمانم را می زند. سرم را بر می گردانم. بازی باد را بر حریر تن پرده ها تماشا می کنم. صدای آواز گنجشک ها می آید که لابد میان انبوه شاخ و برگ درختان جوان این حوالی، جست و خیز می کنند.
زندگی، زنگ تفریح کوتاهی است میان هیاهوی بی پایان دنیا.
اگر آن را دریابیم، تلخی روزگار کم تر آزارمان می دهد و اگر درنیابیم، هیچ زندگی نکرده ایم.
تاریخ : یکشنبه 96/2/31 | 3:38 عصر | نویسنده : زاهده آگاهی | >
درباره وب

آخرین مطالب
آرشیو مطالب
امکانات وب
بازدید امروز: 143
بازدید دیروز: 115
کل بازدیدها: 594414